نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک



سم رب شهدا والصدیقین




نظافتی، حسین: چهارم مهر ۱۳۳۸، در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش علی‌مراد و مادرش فاطمه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. کارگر شرکت گوشت بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به پهلو و شکم، شهید شد. مزار او در گار شهدای شهر آبیک واقع است.

شهید، حسین نظافتی: سپاس خداوندی را که مرگ و زندگی را به وجود آورد تا بیازماید شما را که کدام یک عمل خوب تری دارید و او است عزیز و آمرزنده. ستایش بی کران خداوندِ تبارک و تعالی را که مرگ و زندگی را وسیله ی هدایت و آزمایش انسان ها و دنیا را میدانِ عظیم امتحاناتش قرار داد تا کسانی را که قدرِ نعمت هایِ خداوندیش دانستند و بر اساس دستورات انسان سازش -که توسط آیات برحق و نیز پیامبران عظیم الشأنش برای راهنمایی انسان ها قرار داد- با قوه ی عقل و اختیار خویش عمل کردند، زندگی جاوید ببخشاید و در بهشت هایی پُر از نعماتِ ابدی مُتنعِّم گرداند و نیز کسانی را که قدر نعمت های بی شمارش ندانستند و نافرمانی از دستوراتش نمودند، روز معاد -که روز محاسبه اَعمال انسان ها است- قهر و عذاب خویش را بر آنان حاکم گرداند، تا به جبران غفلت ها و نافرمانی هایش در دنیا، آخرت شان را در آتش عظیم دوزخ قرار دهد تا با هم پیمانان دنیوی شان و نیز دشمنان دین و شیاطین لعین در آن آتش بزرگ غوطه ور باشند. خداوند را سپاس می گویم که به من توفیق داد تا با شرکت در دفاع مقدس از اسلام و قرآن -بنا به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی- دفاع نمایم و توفیق حمایت از دین، قرآن و سرکوبی و نابودی دشمنان دینش را به دست آورم. در این راه، اگر فتح و نصرت خداوندیش شامل حال مان شود و پیروز و سرافراز، پس از گشودن راه کربلای حسینی همراه با سایر رزمندگان اسلام سالم به شهرها و منازل خود برگردیم، سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت -ان شاء الله- نصیب مان شده است و چنانچه به خواست و مشیت الهیش در این نبرد مقدس به درجه ی رفیع شهادت نایل آمدم، فضل شایان خداوندیش شامل حالم شده و زندگی جاوید یافته ام. اینک راهی که من انتخاب کردم، راهی است که خداوند کریم فرموده و پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد بن عبدالله(ص) هدایت گر آن بوده است و ائمه ی هُدی و اولیای خدا هم سفارش مؤکد برآن نموده اند. من با عقلی سلیم و چشمانی باز و بینا، قدم هایی استوار و ثابت و بازوانی پُرتوان، به فرمان امام بت شکن، خمینی کبیر این راه را انتخاب کردم و برای دفاع از اسلام و سرزمین اسلامی مان و حفظ عزَّت و شرف مسلمانان و سرکوبی و نابودی کفار و جنایت پیشه گان صدامی، ترک خانه، دیار، زن، فرزند، خویشان و آشنایان نمودم تا دِینِ خود را خداپسندانه و ایثارگرانه به اسلام اَدا نمایم. سفارش می کنم به آن کسانی که در این گفتار شک دارند، به چشمانِ بازم بنگرند تا بدانند با چشمانی باز قدم در این راه گذاشتم و به دستانِ بازم بنگرند تا ببینند از این دنیای فانی چیزی با خود نَبُردم و به خاطر چیز دیگری، الّا اسلام، قرآن و فرمان امام، به این راه نرفتم. .و اما ای مسؤولین! بدانید حال که ما از جان خود گذشتیم تا انقلاب اسلامی ایران پایدار بماند، انتظار من از شما این است که شما نیز با مسؤولیت هایی که تَقبُّل نمودید، باید در این راه گام بردارید و ارگان ها، نهادها و مراکز اجرایی، به خصوص سپاه، ژاندارمری، شهرداری، بخشداری، دادگاه، کمیته و تمامی کسبه ها و کسانی که به نوعی در مسؤولیت های اجرایی با مردم در تماس و رابطه می باشند، بر اساس مسؤولیت های سنگینی که خون پاک شهدای اسلام بر دوش فرد فرد آن ها قرار داده اند، هیچ گاه نباید در وظایف خود قصور یا کوتاهی نمایند؛ چرا که کم ترین و کوچک ترین قصور یا سهل انگاری در این برهه از زمان، ضربات سهمگینی بر حرکت الهیِ انقلاب اسلامی خواهد زد که در این صورت، شما مدیون تمامی خون های شهیدانی هستید که -از صدر اسلام تاکنون در جهت پیشرفت اسلام- ایثارگری و مجاهدت نمودند. بنده به سهم خودم این چنین کسانی را هیچ گاه نخواهم بخشید؛ پس مراقب باشید تا مدیون خون من نشوید! حال روی سخنم با مدیران و مسؤولین شرکت ها است؛ چرا که این جانب به مدت ۱۲ سال در یکی از شرکت ها کارگری کردم و به مظالم و بی عدالتی های زمان های گذشته و متأسفانه زمان حال بعضی از این مسؤولین و مدیران که نسبت به زیردستان خود اِعمال می کردند، آگاهم که هیچ گاه قابل بخشش و گذشت نیست. ای همکاران، هم قطاران، کارگران، برادران، دوستان، آشنایان، حزب اللهیان و مردم مسلمان! مؤکداً به شما سفارش می کنم که در امور جاری جامعه نظارت کامل داشته باشید و با نظارت همیشگی خود، جامعه را به سوی ایجاد جامعه ای با آرمان های والای انقلاب اسلامی سوق دهید و با متخلفان از قوانین اسلام -همان گونه که قانون اسلام معین نموده است- قاطعانه و بی اغماض برخورد نمایید و خود نیز برای پذیرش مسؤولیت های سنگین آینده در جهت خودسازی و کسب علم و دانش، تلاش نمایید. قرآن را به دقت و با تَعمُّق در معانی آن بخوانید؛ صف های نماز و مخصوصاً نمازهای جماعت را فشرده و یک پارچه تشکیل دهید؛ همواره گوش به فرمان رهبر باشید؛ فرزندان خود را دین، دانش و تقوا بیاموزید تا برای ساختن بهتر جامعه ی اسلامی آینده، آماده نمایید، که -ان شاء الله- زمینه ی ظهور آقا امام زمان(عج) و حکومت جهانی آن امام عدالت گستر، مهیا شود. (۱۷۸۵۸۸۳) حسین نظافتی ۱۷/۱۱/۶۴


http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1071/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.html
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1420



بسم رب شهدا و الصدیقین



مسعود صیادی، بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۷، در شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش عزیزالله، مدیر مدرسه بود و مادرش هما نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گار شهدای زادگاهش واقع است.

به گزارش نوید شاهد قزوین:

زندگینامه شهید مسعود صیادی

مسعود صیادی، بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۷، در شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش عزیزالله، مدیر مدرسه بود و مادرش هما نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گار شهدای زادگاهش واقع است.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/424177




بسم رب الشهدا و الصدیقین




شهید عوض جامکلو در دوم خرداد ۱۳۳۹، در شهر کرج به دنیا آمد. پدرش علی‌اصغر، کشاورز بود و مادرش ماهی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. تعمیرکار موتورسیکلت بود. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم دی ۱۳۶۵، با سمت مسئول دفتر فرماندهی در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گار شهدای شهر آبیک واقع است.

وصیت نامه شهید، عوض جامکلو:
امیدوارم که در راه دین مبین اسلام و انقلاب اسلامی ایران، پشتیبان محکمی برای رزمندگان جبهه های حق علیه باطل باشید و هیچ وقت نگذارید خون شهیدان -که در راه اسلام و دفاع از ناموس و کشور جمهوری اسلامی ایران ریخته شده- پایمال شود. پدرم! از طرف من به تمامی خانواده و دوستان و آشنایان، سفارش کنید که هیچ وقت، امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنند؛ چرا که دشمنان، به همین خاطر با کشور ما، در جنگ می باشند و می خواهند دین اسلام را از بین ببرند و ما رزمندگان، باید به فکر حفظ امر به معروف و نهی از منکر و حراست از تمامی کشورمان باشیم و نگذاریم پای ابرقدرت ها و آمریکای جنایتکار به کشور ما برسد و به ملت مظلوم ایران، دستیابی پیدا کند. باید به هر نحوی که شده، دفاع کنیم و پوزه ی دشمن خونخوار، آمریکا و صدام را به خاک بمالیم.
 عوض جامکلو جبهه جنوب شلمچه؛ خرمشهر ۱/۱۰/۶۵


منابع:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2089

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,2278/%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF.html






تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Free Ebooks Travel to Iran with IranAmaze تعمير تلويزيون در منزل قیمت گوشی سامسونگ a7 حکایات حکیمانه رشته های بدون کنکور * .¸¸.•آرامش•.¸¸. * بیرق افغانستان تلویزیون Fried